جدول جو
جدول جو

معنی حباب میرزا فتح اﷲ - جستجوی لغت در جدول جو

حباب میرزا فتح اﷲ
(حَ)
میرزا فتح اﷲ، از مردم قریۀ خوزان از بلوک اصفهان. نسب وی به امیر نجم ثانی میرسد که در زمان نواب همایون شاه اسماعیل صفوی در سرداری ولایت ماوراءالنهر شهید شد، و میرزای مزبور در جوانی به هندوستان رفته و بعد از تحصیل سامان و مراجعت به اصفهان در زمان شاه طهماسب (ثانی) صفوی به منصب کلانتری دارالسلطنۀ مزبور مباهی و در دولت نادری در سنۀ 1163 هجری قمری به خراسان مأمور و حسب الحکم آن پادشاه قهار با میرزا رحیم اشتهاردی و میرزاکاظم اصفهانی میان ری و کاشان در صحرای نمک شهید شدند. از اوست. بد نگفته:
آن سلیمانی که از هولش به نیرو میکشند
گر دهد فرمان بجدی و صعوه و نحل و غراب
طعمه از چنگال شیران لقمه از کام نهنگ
مهره از پهلوی ثعبان بیضه از پشت عقاب
آن شهنشاهی که گاه حمله چون گیرد سنان
از نهیب او بیندازند در هامون و غاب
شاخ کرگ وعاج فیل و تاب مهر و بال مرغ
پنجه شیر و مهره مار و زهره ببر و پر عقاب
چون در ایوان باده پیمائی و سازی برگ عیش
هشت چیزت هشت چیز آرند در بزم شراب
نحل شهد و نخل تمر و باغ ورد و صبح (؟) قند
نجم نقل و ماه شمع و مهر جام و تاک آب
ساقی دور از خم گردون مینای سپهر
تا بجام ماه و طاس مهر میریزد شراب
کاسۀ دریوزۀ خصم تو خالی چون هلال
ساغر هرروزۀ بزم تو پر چون آفتاب.
و نیز او راست:
اگر زنم به لب از دست آن نگار انگشت
شود چو غنچه ز خون دلم نگار انگشت
برآید از رگ من ناله گر بخارم تن
بدان مثابه که مطرب زند بتار انگشت
به کار بسته ام از هیچ ره گشادی نیست
مگر دمی که غمت را کند شمار انگشت
به تلخ کامی ایام شادباش و مزن
بشهد کاسۀ هر سفله زینهار انگشت.
(آتشکدۀ آذر چ 1270 هجری قمری بمبئی ص 371)
لغت نامه دهخدا